سخنان اشو-سری سوم
سخنان اشو
وقتي قلب تو گشوده شود حتي اگر در زندان باشي همچنان ارباب مي ماني.
((اشو))
================
تمايل تو به دوام و ثبات است كه تو را به دردسر مي اندازد. تو مي خواهي زندگي بدون تغييري را در پيش بگيري و اين ممكن نيست؛ تو به دنبال ناممكن هستي!
((اشو))
=================
ما كاملاً بي آلايش، پاك و ساده به دنيا مي آييم، اما دنيا شروع به ترسيم طرح و نگارهايي در لوح سفيد آگاهي ما مي كند؛ شروع به شكل بخشيدن به ما مي كند؛ همه كس را آلوده و مسموم مي كند.
((اشو))
==================
تا وقتي كودك به اندازه اي رشد يابد كه بتواند مستقل فكر كند دنيا او را ويران مي سازد. تا آن زمان او را معلول و از كار افتاده مي كند. زير بغل او عصاهايي قرار مي دهد تا قادر نباشد روي پاهاي خودش بايستد، تا فراموش كند رأي و نظر خويش را بكار گيرد.
((اشو))
===================
زندگي همچون رودخانه است؛ راكد نيست، روان است.
((اشو))
====================
البته كه سياستمداران بايد از دادن حق رأي به كودكان بترسند، زيرا كودكان همه چيز را مي بينند و به ماهيت همه چيز پي مي برند.
((اشو))
=====================
خورشيد طلوع كرده است اما تو در تاريكي هستي. طلوع خورشيد به تلاش هاي تو بستگي ندارد. هر كاري بكني نمي تواني باعث طلوع خورشيد شوي، اما مي تواني درهايت را بگشايي يا اينكه آنها را بسته نگاه داري.
((اشو))
=====================
انسان آگاه مي داند كه زندگي پيوسته در حال تغيير است؛ زندگي يعني تغيير. تنها يك چيز هميشگي است و آن خود تغيير است.
((اشو))
======================
همه چيز تغيير مي يابد و هيچ چيز حتي براي يك لحظه ثابت نمي ماند. اگر تو از اين نكته آگاه شوي، ميل و اشتياق تا ابد ثابت نگاه داشتن امور در تو فروكش مي كند و آنگاه آزاد و رها مي شوي.
((اشو))
======================
اگر زندگي پيش بيني پذير مي بود، مكانيكي مي شد. زندگي پيش بيني پذير نيست، هميشه با شگفتي همراه است و تو هر قدر هشيارتر باشي با شگفتي بيشتري روبرو مي شوي.
((اشو))
=======================
سر از راه منطق عمل مي كند. مي توان قانعش كرد، مي توان هندو يا مسيحي اش ساخت، مي توان آن را كمونيست، فاشيست يا سوسياليست گرداند. با سر مي توان همه كار كرد؛ تنها يك نظام آموزشي زيركانه و راهكارهايي مكارانه لازم است.
((اشو))
========================
قلب از راه عشق زندگي مي كند و عشق را نمي توان در بند كشيد. عشق اساساً سركش است. هيچ گاه نمي داني كه تو را به كجا خواهد برد.
((اشو))
========================
زندگي كردن خطرآفرين است و مردن بسيار راحت و آسوده.
((اشو))
========================
مردم، عاشق زندگي مرده، عاشق زندگي آرام و راحت هستند، اما به بهاي آن، شور و هيجان، ماجراجويي و ذوق و شوق را از كف مي دهند.
((اشو))
=======================
نخستين اولويت و مقدم ترين چيز براي انسان هوشمند، جست و جوي شادماني است. آنگاه كه شادماني را بيابي و مزه ي آن را بچشي دوباره متولد مي شوي، زندگي راستين آغاز مي شود و پي مي بري زندگي براي چيست.
((اشو))
=======================
فقط يك شخص شادمان مي تواند ياور ديگران باشد.
((اشو))
========================
يك شخص بدبخت فقط مي تواند به ديگران بدبختي بدهد؛ ما فقط مي توانيم آنچه را كه داريم به ديگران عرضه كنيم.
((اشو))
=======================
شايد تو قصد ياري رساني داشته باشي، اما اگر انرژي شادماني در وجود تو نباشد، اگر تو از اين انرِژي سرشار نباشي، ناگزير آسيب خواهي رساند.
((اشو))
=======================
مردم به اين دليل عشق مي ورزند كه غمگين اند؛ به اين دليل در جست و جوي ديگري اند كه تنها هستند و عشق فقط زماني امكان پذير است كه تو تنها نباشي، بلكه در يگانگي باشي؛ با خودت قهر نباشي، بلكه با خودت در شيفتگي و سرمستي باشي.
((اشو))
=======================
معلومات يعني هيچ چيز؛ يك دستگاه كامپيوتر مي تواند معلوماتي بسيار بيشتر از تو اندوخته باشد، اما كامپيوتر هيچ گاه نمي تواند يك مسيح يا يك بودا شود.
((اشو))
=====================
اين همان كاري است كه ميليونها نفر از مردم در حال انجام آن هستند: همچون يك دستگاه، همچون يك كامپيوتر عمل مي كنند؛ كليشه هايي را تكرار مي كنند؛ واژگاني زيبا اما مرده را تكرار مي كنند.
((اشو))
======================
شايد تو تجهيزات بيشتري در اختيار داشته باشي، اما همان آدم گذشته باقي خواهي ماند.
((اشو))
======================
شادماني همزمان با خودآگاهي شكوفا مي شود؛ يا خودآگاهي شكوفاتر مي شود و تو شادمان تر مي شوي و يا شادماني شكوفاتر مي شود و تو خودآگاه تر مي شوي.
((اشو))
========================
دانش، مرده است و دانستن، زنده و پويا.
((اشو))
====================
دانش حقيقي يا خرد از راه آگاهي به دست مي آيد؛ نه با گردآوري معلومات، بلكه با از سر گذراندن تحول. آگاهي، تحولي بنيادين است.
((اشو))
======================
دانستن چيزهايي در مورد حقيقت، شناخت حقيقت نيست و دانستن چيزهايي در مورد عشق، شناخت عشق نيست.
((اشو))
=====================
ذهن يعني گذشته؛ ذهن هميشه مرده است. چيزي نيست جز انباشتگي خاطرات بر روي هم. گرد و غبار چگونه مي تواند روشن و درخشان باشد؟
((اشو))
======================
هر قدر احمق تر باشي از دانشت مطمئن تر مي شوي.
((اشو))
=====================
انسانهاي احمق بسيار كوته فكرند، زيرا به نتايج قطعي رسيده اند؛ نه فقط براي خود، بلكه براي ديگران نيز! مي خواهند اين نتايج را به همه، به همه ي عالم تحميل نمايند. گمان مي برند كه با اين كار با مردم همدردي مي كنند!
((اشو))
======================
هميشه به خاطر داشته باش هرگاه به قله رسيدي، همزمان دره اي عميق نيز در كنارش دهان باز خواهد كرد. اگر مي خواهي به بهشت دست پيدا كني، ريشه هاي تو بايد در خودِ جهنم پا بگيرند.
((اشو))
=======================
زندگي به هيچ وجه اسرارآميز نيست. بر هر برگ درخت، بر هر ريگ ساحل، زندگي را مي خوانيم. اين زندگي است كه در هر پرتو آفتاب مي رقصد؛ هر آنچه مي بيني، خود زندگي است با تمام زيبايي.
((اشو))
======================
اگر هر نسلي با عشق و احترام نسبت به كودكان رفتار كند و به آنها آزادي بدهد تا رشد كنند، همه سخنان ياوه در ارتباط با شكاف نسل ها محو خواهد شد. اگر شما به فرزندانتان احترام بگذاريد و با آنها رفيق باشيد، امكان ندارد شكاف بين نسلي ايجاد شود.
((اشو))
=====================
اگر ايجاد پيوند آزاد بوده و با آزادي همراه باشد، شادي از راه خواهد رسيد؛ چون آزادي ارزش غايي است و چيزي بالاتر از آن نيست. اگر عشق تو سوي آزادي رهنمونت كند، عشق تو عين بركت است، و اگر سوي بردگي برَدَت، نه بركت كه لعنت است.
((اشو))
====================
زندگي ات را قرباني چيزي مكن، همه چيز را قرباني زندگيت كن.
((اشو))
=====================
ازدواج وسيله اي براي فرار از ترس تغيير است. ازدواج وسيله اي است تا پيوند را تثبيت كني. اما عشق چنان پديده اي است كه به محض تلاش براي تثبيت آن، خواهد مرد. ايستايي در عشق همان و نابودي عشق همان. عشق حقيقي، تنهايي را به يگانگي مبدل مي سازد.
((اشو))
=====================
عشق نيست، عشق ورزيدن است؛ پيوند نيست، پيوند يافتن است؛ ترانه نيست، ترانه خواندن اس؛ رقص نيست، رقصيدن است.
((اشو))
=====================
تمام تأكيد من نه بر نامها كه بر افعال است؛ تا مي تواني از نامها دوري كن. اين كار در زبان امكان پذير نيست، اما در عرصه ي زندگي مي تواني؛ چه، زندگي خود يك فعل است. زندگي يك نام نيست، براستي «زندگي كردن» است و نه زندگي.
((اشو))
=====================
زندگي، وابستگي متقابل است؛ هيچ كس مستقل نيست؛ حتي براي لحظه اي نمي تواني تنها زندگي كني؛ به حمايت تمام هستي نيازمندي، هر آن دَم است و بازدَم؛ نه اين يك پيوند نيست، اين وابستگي متقابل محض است.
((اشو))
=====================
شهامت به معناي زندگي در پيوند با ديگران و در عين حال مستقل باقي ماندن است. انسان نوين، انسان با شهامت خواهد بود.
((اشو))
=======================
عشق با درد همراه است، چون رشد را موجب مي شود؛ عشق با درد همراه است چون عشق چنين مي طلبد؛ عشق با درد همراه است چون عشق دگرگون مي كند؛ عشق با درد همراه است، چون در عشق از نو زاده مي شوي.
((اشو))
=======================
بزرگترين معجزه در جهان آن است كه تو هستي، من هستم. بودن، بزرگترين معجزه است و مكاشفه، درهاي اين معجزه ي بزرگ را به روي تو مي گشايد.
((اشو))
=======================
والاترين هنر در جهان آن است كه مريد باشي؛ اين موهبت با هيچ چيز ديگري قابل سنجش نيست... .
((اشو))
=======================
هرگز فرصتي را براي شاد كردن ديگران از دست ندهيد، چرا كه نخست خود شما از اين كار سود مي بريد.
((اشو))
========================
تو آن امپراطوري هستي كه به خواب رفته و در رويا مي بيند كه گداست؛ از خواب بيدار شو.
((اشو))
=======================
خود را همان گونه كه هستي بشناس، بي هيچ ايده آلي، بي هيچ قضاوتي و بي هيچ سرزنشي.
((اشو))
======================
زندگي رازي بي پايان است، از اين رو كساني كه از دانش سرشار هستند، از زندگي محرومند.
((اشو))
======================
عشق، نبردهاي تازه به همراه ميآورد. اين نبردها، روح را به رزمگاه فرا ميخواند و به بلوغ ميرساند؛ از اين نبردها نترس.
((اشو))
=====================
اين بدن سرانجام با مرگ از هم مي پاشد، پيش از آنكه از هم بپاشد، عشق را به آن هديه دهيد.
((اشو))




